من یه دوستی پیدا کرده بودم که خیلی باهم اوکی بودیم بعد یه روز اتفاقی من یه دهن لقی کوچولو کردم و به اکسش یه چیز خیلی جزئی رو گفتم ( گفتم که اره این یکی پسره هم میخواد با دوستم اوکی بشه) همین بعد دیگه دوستم فهمید و دیگه تمام دو هفته ست ن زنگی ن صحبتی و حتی ما توی یه کلاسی باهم صحبتی نکردیم. فقط زنگ زد گفت میخوای باهم بریم؟ و موقوع برگشت دید من خدافظی کردم ولی نگفت باهم بریم من رسیدم خونه زنگ زد گفت میخوای باهم بریم؟ گفتم ن دیگه من رسیدم و از اون موقعه ۳ روز گذشته هیج پیامی یا زنگی نداشتیم نمیدونم به نظرتون من یه پیامی بدم؟ یا زنگی بزنم؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عجب حوصله ای داری عزیزم بابا بیخیال دوست و رفیق من بخدا باور کنم باهمه شون قطع ارتباط کردم الان حالم ...
منم یه تایمی اینطوری بودم واقعا خوب بودم ولی یهویی مزه یه دوست میاد توی زبون آدم دیگه مثل مواد نمیشه ترک کرد ولی خب اون دیگه باهم حرف نمیزنه منم نباید اصرار کنم