2777
2789
عنوان

تنبلی تخمدان

48 بازدید | 4 پست

آقا، من صورتم بد جور جوش میزنه جوشای بزرگ و دردناک سونو دادم گفت پلی کیستیک هستی داروی هورمونی بهم نساخت،دکتر غدد رفتم کفت فقط اصلاح رژیم و سبک زندگی،شما رعایت میکنین؟؟

خیلییی سخته😢آنقدر برام سخته همه سرسفره دلستر میخورن من نه گاهی وقتا دوغ هم نمی‌خورم، چیپس پفک کروسان شکلات  هیییچی .

.تنهایی یعنی این سکانس...💔توی قسمتی از فیلم "رستگاری در شائوشنگ"، پیرمردی به اسم بروکس بعد از ۵۰ سال‌ از زندان آزاد شد، برگشت به شهرش ولی هیچی دیگه مثل قبل نبود. این آزادی براش تلخ‌تر از زندان بود.چند روز بعد مثل همیشه از خواب بیدار شد، دوش گرفت، بهترین لباسش رو پوشید، عطر مورد علاقه‌اش رو زد. رو یه چهارپایه رفت و با یه چاقو روی دیوار خونه‌اش نوشت : بروکس اینجا بود...و خودش رو از سقف همون خونه، برای همیشه رها کرد.بروکس اون جمله رو نوشت چون کسی دیگه نبود بفهمه که "من اینجا بودم..."مثل خیلی‌ از ماها که وسط شلوغ‌ترین روزا ته دلمون خالیه و منتظریم یک نفر بیاد، مارو بفهمه، پیشمون بمونه.ما هم اینجاییم.همین حالا.

پیج دکتر محمدپور رو ببین توی اینستاگرامبه جون منم دعا کن😔Dr.mohamadpour2817مطالب خوبی داره توی هایل ...

ممنون امیدوارم تبلیغ الکی نباشع

.تنهایی یعنی این سکانس...💔توی قسمتی از فیلم "رستگاری در شائوشنگ"، پیرمردی به اسم بروکس بعد از ۵۰ سال‌ از زندان آزاد شد، برگشت به شهرش ولی هیچی دیگه مثل قبل نبود. این آزادی براش تلخ‌تر از زندان بود.چند روز بعد مثل همیشه از خواب بیدار شد، دوش گرفت، بهترین لباسش رو پوشید، عطر مورد علاقه‌اش رو زد. رو یه چهارپایه رفت و با یه چاقو روی دیوار خونه‌اش نوشت : بروکس اینجا بود...و خودش رو از سقف همون خونه، برای همیشه رها کرد.بروکس اون جمله رو نوشت چون کسی دیگه نبود بفهمه که "من اینجا بودم..."مثل خیلی‌ از ماها که وسط شلوغ‌ترین روزا ته دلمون خالیه و منتظریم یک نفر بیاد، مارو بفهمه، پیشمون بمونه.ما هم اینجاییم.همین حالا.

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خداروشکر ینی هیچکس تو سایت تنبلی تخمدان نداره

.تنهایی یعنی این سکانس...💔توی قسمتی از فیلم "رستگاری در شائوشنگ"، پیرمردی به اسم بروکس بعد از ۵۰ سال‌ از زندان آزاد شد، برگشت به شهرش ولی هیچی دیگه مثل قبل نبود. این آزادی براش تلخ‌تر از زندان بود.چند روز بعد مثل همیشه از خواب بیدار شد، دوش گرفت، بهترین لباسش رو پوشید، عطر مورد علاقه‌اش رو زد. رو یه چهارپایه رفت و با یه چاقو روی دیوار خونه‌اش نوشت : بروکس اینجا بود...و خودش رو از سقف همون خونه، برای همیشه رها کرد.بروکس اون جمله رو نوشت چون کسی دیگه نبود بفهمه که "من اینجا بودم..."مثل خیلی‌ از ماها که وسط شلوغ‌ترین روزا ته دلمون خالیه و منتظریم یک نفر بیاد، مارو بفهمه، پیشمون بمونه.ما هم اینجاییم.همین حالا.

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792