عقد یکی از فامیلای شوهرمه خودش تو عروسیم اومد و خیلیم تو عروسی من به عنوان یه ادم چی بگم نقش داشت تو عروسیم
ولی با جاریم رفیقه جاریمم اینقد بده که نگم براتون اینقدر در حق من بدی کرده که حد و حدود نداره اینا وقتی با هم باشن محل سگ به من نمیدن کل فامیلای شوهرم با جاریم هستن همشونم یجوری وقتی با جاریم هستن برا من کلاس میزارن که نگم براتون میدونم اگه برم تو این مراسم خیلی تنها میشم مجبورم یه گوشه تنها بشینم چند بار رفتم تنها شدم و کسی منو محل نداده وقتی اومدم خونه مردم از گریه ی زیادی
مادر شوهرم گفت بیا حالا به مادر شوهرم چی بگم چه بهونه ی بیارم نرم