به اصرار بقیه صیغه محرمیت با یکی خوندیم
داشتیم مثله آدم آشنا میشدیم ولی خیر نبینه اونی که پیشنهاد داد
صیغه رو که خوندیم نسبت بهش یجوری شدم
حتی دوست ندارم باهاش همکلام شم
الان نزدیک دو هفتس صیغه ایم سرجمع دو بار دستمو گرفته دوس دارم قطعش کنم همون دستو
میگم بزارید فسخ کنم من باهاش نمیتونم ارتباط بگیرم
میگن حرف مردم چی نمیگن فهمیدن دختره یه عیبی داره ولش کردن
ولی میدونم بهونس میخوان ی مدت بگذره دوباره بزارنم تو عمل انجام شده
پسر خوبیه ولی ی ارزن ب دلم نمیشینه
به خودشم یکم فهموندم دلم با ازدواج تو این سن نیس خودشو میزنه به گلابی گری
دیگه ن عصاب خانوادمو دارم ن پسررو
صبح تا شب تو اتاقمم حتی دلم نمیخواد حمام برم
از کارمم استعفا دادم
با عمم حرف زدم بیاد واسطه شه بهم بزنیم یجوری رفته حرف زده انگار من دلم پیش یکی دیگس
از همه جا موندم توروخدا بگید چ غلطی کنم
سن خودم۲۴اقا۲۹