چه احساسی دارید ازاینکه نرفتید دانشگاه؟من نزدیک ۳۰سالمه دیپلم دارم از رشته های نظری..بخاطر شرایط خونوادم که نکبت و افتضاح بود نشد درس بخونم،نمیتونم الان زیاد توضیح بدم..بعدشم بخاطر فرار از خونوادم ۱۷سالگی ازدواج کردمو ازدواجمم خیلی چالش و دردسر داشت ۶سال عقدکرده بودم و بازم توخونه پدرم بودم (لطفا سوالی دراین مورد نپرسید) میترسم شناسایی شم بیشتر بگم،نشد درس بخونم..بیشتر از همه خونوادمو مقصر میدونم...الان ی حس ناکامی دارم ی حس عقب موندگی از همه چی،خیلی دوست داشتم حداقل لیسانس داشته باشم..الانم بچه دارم یکسالونیمه هس نمیتونم بخونم...یعنی باخودم میگم این سد کنکور و من نمبتونم ازش عبور کنم و سنمم بالا رفته دیگه...اما حسرت گذشته داره نابودم میکنه
منم ولی خب برنامه داشتم برم زبان یاد بگیرم ک اونم خراب شد
خب الان کنکور بدید
آدم نود ساله کنکور میده شما که سنتون خوبه
بیخیال منم خیلی حسرت خوردم ولی توان خوندن نداشتم
دختر دومم زیاد تمایل به ادامه نداشت البته بگم مامایی خیلی دوست داشت ولی دانشگاه ازاد بود دیگه نرفت الانم ۱۹سالشه
منم ۲۹سالگی رفتم دانشگاه الان ۳۵سال دارم فوق لیسانس میخونم وکالت هم قبول شدم بچمم ۴سالشه خیلی سخت بود ولی کارنشدنداره
دیپلمو تازه گرفتم احتمالا از آبان باید برم:")
میدونم که خیلی کوچولوعم بنظرتون ولی واقعیتش اینه که شما عقب نیوفتادین واقعا شما تجربیات دیگه ای دارین و مسیر دیگه ای و خب فکر کنم خیلی از هم نسلای شماهم همینطور:") و اینکه راستی اگه دوست دارین بخونین رشته هایی هستن که بدون آزمون هم ارائه میشن فکر کنم یه سری رشته ها مثل روانشناسی و چند تا رشته ی دیگه یادم نیست یه روز که مامانم داشت میگفت دلش میخواد بره دانشگاه داشتم نگاه میکردم یادم نیست دقیق
بنابراین اصلا ناراحت نباشید❤️
موفق باشی عزیزدلم...با رشتع های بدون کنکور نمیتونم برم چون وضع مالیمم زیاد اوکی نیس که بخام شهریع بدم..باید دولتی باشه که من الان دیگه حس میکنم ذهنو حافظمم از دست دادم حتی...من خیلی ناراحتم همیشع..بخودم که نگا میکنم کوه استعداد بودم..حیف شدم..فقط بخاطر خونوادم و مادر و پدر بیخیالم
اهان دیدم تاپیکتو عزیزم...ببین میتونی شکایت کنی یانه..چون میگی اتباع هستن..منم خونمونو کاشی کار احمق اونقدر بالا کار کرد کف رو که در سالن به زور باز میشد درا رو باز کردن کشیدن بالا ولی خب زمستونا به عذابیم سرده توخونه...تابستونم حشره و سوسک اینا میان توخونه..کاشیکار دایی احمقه همسرم بود..کاری ام نتونستیم بکنیم
من بخوام درها ببرم بالا کل کاشیها داغون میشن!
نمیدونم فعلا ک گم و گور شدن! باید کسی رو بیارم ببینه میتونه درست کنه یانه
بعد ۴ هفته زنگ زده پیام داده بابام مریص شده، خب باید ی خبر بده یانه الانم کلا برنامههام بهم ریخته دعا کن مشکلم حل شه روانی شدم از خردادماه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
