جاری دومیم رفت از طرف من ی دروغ ب جاری بزرگم گفت جاری بزرگم بدون اینکه بپرسه راسته یا دروغ زنگ زد ب من هرچی لیاقت خودش بود بهم گفت گف تو دماغ ی متریت رو علی عمل کرد بابای تو رشوه میگرف گف لباس خاستگاریت یادمه چی بود گفت گوشیتو علی خریده تو چی دیدی خونه بابات. در حالی من وضع مالی پدر من خیلیم خوبه بهم خونه داد ماشین داد جهاز داد گفت سر حاملگی هات وزارت رو خونه من میخوردی خدا میدونه میرفتم خونش بر میگشنم دو روز بعد شام صداش میکردم
گفت دلم میخواد بسینم ماشین برادر شوهرم گفتم ماشین منه گف ریدم تو اون ماشین منم گفتم ریدم تو حرف زدنت قطع کردم زنگ زدم سوهرم رفتم خونه جاریم گفتم باید زنگ بزنی اونم بیاد کلی باز بهم بی احترامی کرد زنگ زد اون یکی جاریم اول گف میام اما بعدش از ترسش نیومد آخرش فهمید دروغ بوده ولی دیگه ن دخترشو پا گشا میکنم ن عروسیش مبرم ن جایی ک باشن پا میزارم حالم ازش بهم خورد