امسال تونستیم پیش دبستانی بفرستیمش مهد
تا قبلش فقط خونه بود کلاس اضافه هم هیچی نرفته
خیلی مهد رو دوست داشت
روز آخر اینقدر گریه شدید کرد دلم آتیش گرفت
امروز مادر یکی از بچه هارو اتفاقی دیدم
صخبت که شد گفت بچش از ۲ سالگی مهدو کلاس متفاوت رفته
میدونید یک زمانی برای خودم زیاد مهم نبود
اما اشکهای اون روز دخترم
وابستگیش به مهد
و هنوز بهم میگه میشه دوباره برم مهد
و اصلا مدرسه رو دوست نداره
همه باعث شده خیلی عذاب وجدان دارم
اگه پول داشتیم و به جای یکسال
میشد دو سه سال بره مهد
احامالا الان اشباع شده بود😔😔😔
اصلا دلم آروم نمیگیره خیلی دعا کردم خدا گشایشی بفرسته ولی هنوز هیچی.
شما برای بچه هاتون سنگ تموم گذاشتین یا مثل من پر حسرتین