چهارتا خواهر شوهر دارم که یکیشون طلاق گرفت و با بچه هاش برگشت خونه پدرش , منم توی خونه چندطبقه با خانواده شوهرم زندگی میکنم از وقتی طلاق گرفت و برگشت صدبار تا الان دل منو شکسته با اینکه همیشه همه اعضای خانواده شوهرم از جمله همین خواهر شوهرم اعتراف کردن که من عروس خوبی براشون هستم ، از اون بدتر که نمیتونم ازش بگذرم دخترمه که نمیدونم این خواهر شوهرم چه مشکلی با دخترم داره که خیلی باهاش بده اون شب همه خواهر شوهرا و بچه هاشون جمع بودن دخترمن و خواهرشوهرم شروع کردن به رقصیدن که همین خواهر شوهرم قربون صدقه بچه خواهرش میرفت و میگفت قربونت برم فدات بشه خاله و کلی بوس و بغلش میکرد ، دخترمنم نگاهش میکرد و رفت جلوش گفت عمه ببین عمه منو نگاه کن داشت براش میرقصد ، خواهر شوهرم هم اخم کرد اصلا نگاهش نکرد دوباره رفت پیش بچه خواهرش و بغلش کرد و قربون صدقه بعد روبه من گفت حداقل به بچه رقصیدن یاد بده معلوم نیس آفریقایی میرقصه یا چی بعدش زد زیر خنده