دلم میخواست مثل بقیه هم سن و سالام شاد و سرزنده باشم!
بیرون برم ، خرید کنم ، تفریح کنم ، مسافرت برم اما هیچی
دلم میخواد الان مشغول تحصل تو رشته مورد علاقم باشم
تو هیچ وقت صدای منو نشنیدی خدا
نمیخوام باطن زندگیمو با ظاهر زندگی کسی قیاس کنم
ولی چرا اینقدر وضعیت ما داغونه؟
چرا ؟
چرا همیشه در حال دویدنیم با خانوادم اما هیچ وقت هیچی نداریم ؟
از وقتی یادم میاد بابام همش در حال کاره تو جاده ها، داداشم همینطور
مامانم مظلومم همینطور که جوونیش نابود شد
منم دلم میخواست زندگیه شادی داشته باشم خوش حال باشم از ته دل بخندم با آرامش سازامو تمرین کنم
اما حالا صب زود که میرم سر کار شب برمیگردم خونه
توانی برام نمیمونه اصلا،تموم بدنم درد می کنه
خدا تو اصلا وجود داری ؟🙂💔