من پدر مادر ندارم با مادربزرگ پدری بزرگ شدم که سه هفته پیش فوت کرد
خواهر دوقلوی معلولمو فرستادن بهزیستی
خونه مامانبزرگم سه تا عموی معتادم هستن هرروز کلی ادمای عریبه معتاد میارن خونه
میرم خونه عمم اونم شوهرش خوشش نمیاد بینشون درگیری میشه چیزی نمیگه به زور میخواد منو نگه داره ولی قهرن باهم
اومدم خونه مامانبزرگم اینجا هم میترسم
قبلا تجربه تعرض جنسی بوده از سمت عموم
خواستگاریم بخاطر فوت بهم خورد اونا هم بخاطر ما منتظرن بعد عید بیان
مستقیم نمیتونم چیزی بگم نمیدونن که خونمون امن نیست
قبول هم نمیکنن جایی اجاره کنم
هرچند میدونم اینجا شهرستان خانواده خواستگارمم متعصب هستن بدتر آبرو ریزی میشه تک و تنها پولمم که نمیرسه یه حای خوب که پایین شهر میشه بازم امن نیست
خوابگاه اینا ندارم
معلمم شغل دارم
واقعا جا برای زندگی ندارم نمیدونم چیکار کنم الان برگشتم خونه مامانبزرگم موندم درمانده