2777
2789

متاهلم و یه بچه دارم. از بچگی عاشق معلمی بودم امسال آزمون آموزگاری شرکت کردم اما قبول نشدم خیییلیم خونده بودم ولی ب سابقه دارا امتیاز دادن و نشد ک بشه.

بعد اونروز حالم خیلی بده بهترین اتفاقا هم افتاد اما دیگه خنده ب لبم نمیاد حالم افتضاحه هرکار میکنم لحظه ای آروم نیستم. حتی فکر کردم خب اگه عاشق معلمی‌ام برم غیرانتفاعی دیدم هم حقوقش خیلی کمه هم اینکه اون همه کاردستی درست کردنا و نمیدونم اون همه مسئولیت طاقتشو ندارم...بعد توی دیوار گشتم کار پبدا کنم ولی چیزی نبود ینی میخاستم پرستیژ معلمی رو داشته باشه دراون سطح باشه نه هرکاری...

بعد گفتم آنلاین شاپ بزنم ک قبلنم داشتمو خوب بود... بازم دلم نخاست چون اعتماد ب نفس نمیده بهم

الان انگار دیگه هیچی دلم نمیخاد و میخام بمیرم... خونه داری هم حالمو خوب نمیکنه ب تنهایی...

انگیزه هام رویاهام همه چی نابود شد. الان فقط میخام یکی دستمو بگیره راه نشونم بده خودم دیگه نمیتونم..خستم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

شاغل بودن یا خانه داری بستگی به این داره که شوهرت چجور آدمیه. اگه بعد از شاغل شدنت، قراره مثل قبل به خانه داری و بچه داری هم برسی صفر تا صدشو یا اگه شوهرت قراره پولتو ازت بگیره، خانه داری بهتره. برای تنوع میتونی یه کلاسی چیزی ثبت نام کنی دنبال علایقت بری. اما اگه شوهرت فهمیدس، شاغل شو

شاغل بودن یا خانه داری بستگی به این داره که شوهرت چجور آدمیه. اگه بعد از شاغل شدنت، قراره مثل قبل به ...

شوهرم خودش کارش سنگینه و کلا از اونایی نیست که کمک کنه ولی الانم حتی گاهی میگه کمکی بگیر که خسته نشی اما من دوست ندارم. پس رو کمک خودش نمیتونم اصلا حساب کنم. اما پولمو ازم نمیگیره اینم میدونم

بااین حال چی بهتره؟

به نظرم اگ سعی کنی خودتو به ریشه محکم برسونی 

به یه چبزی شبیه یه درخت اصیل و ریشه دار تکیه کنی

اینجوری اگه حتی توی تاریک ترین گودال دنیا باشی بازم از درون میدرخشی و آرومی و اعتماد ب توانایی هات داری و نیازی نداری با داشتن یه شغل تایید دیگران رو بگیری




 

به نظرم اگ سعی کنی خودتو به ریشه محکم برسونی به یه چبزی شبیه یه درخت اصیل و ریشه دار تکیه کنیاینجوری ...

😔همینو میخام

چندددماه رفتم کلاس برای آرامش درون حالمم خوب بود اون دوران.. و با چه انگیزه ای بدون تایید دیگران داشتم برای آموزگاری میخوندم

ولی یهو همه چیو با ناعدالتی عوض کردن و من قبول نشدم. الان انگار احساس حقارت احساس پوچی هراحساسی ک منو تبدیل ب آدم ضعیفتری کنه درونم داره روز ب روز رشد میکنه 

انگار افسرده شدم اما نمیخام اینجا گیر کنم. نمیدونم چیکار کنم نمیتونم بالا برم

سلام عزیزم.. من ۱۲ سال شاغل بودم و تو مدرسه مدیر اجرایی بودم. حالم خوب بود و خیلی راضی بودم.،. بعد از تولد بچه دوم دیگه سرکار نرفتم،چون مسئولیتم بیشتر شده بود.. ولی بازم به لطف خدا بودم از زندگیم راضی بودم... ولی یه دوستی دارم که فقط کار بیرون راضی میکنه و به خونه موندن علاقه نداره.. توی یه خیریه مشغوله و کاملا حالش خوبه.. بستگی به خودت داره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز