متاهلم و یه بچه دارم. از بچگی عاشق معلمی بودم امسال آزمون آموزگاری شرکت کردم اما قبول نشدم خیییلیم خونده بودم ولی ب سابقه دارا امتیاز دادن و نشد ک بشه.
بعد اونروز حالم خیلی بده بهترین اتفاقا هم افتاد اما دیگه خنده ب لبم نمیاد حالم افتضاحه هرکار میکنم لحظه ای آروم نیستم. حتی فکر کردم خب اگه عاشق معلمیام برم غیرانتفاعی دیدم هم حقوقش خیلی کمه هم اینکه اون همه کاردستی درست کردنا و نمیدونم اون همه مسئولیت طاقتشو ندارم...بعد توی دیوار گشتم کار پبدا کنم ولی چیزی نبود ینی میخاستم پرستیژ معلمی رو داشته باشه دراون سطح باشه نه هرکاری...
بعد گفتم آنلاین شاپ بزنم ک قبلنم داشتمو خوب بود... بازم دلم نخاست چون اعتماد ب نفس نمیده بهم
الان انگار دیگه هیچی دلم نمیخاد و میخام بمیرم... خونه داری هم حالمو خوب نمیکنه ب تنهایی...
انگیزه هام رویاهام همه چی نابود شد. الان فقط میخام یکی دستمو بگیره راه نشونم بده خودم دیگه نمیتونم..خستم