دلم نمیخواست برم
شام خوردن نشستم یه گوشه پارک
بزور بچه ها منو بردن سوار کشتی صبا کردن بعدشم سوار سقوط آزاد
اولین بارم بود
حس میکنم تمام بدنم داره می لرزه مخصوصا دستامو پاهام اصلا دست خودم نیست بتونم کنترل کنم بی اراده فقط جیغ زدم اصلا اهل جیغ زدن نیستم حالم واقعا بد شد خیلی التماس کردم نگه دارن آهنگ با صدای بلند گذاشته بودن نمیشناسد صاحب اونجا واقعا حالم بده شد منی که تپش قلب دارم حس کردم دیگه تمومم، سرم سنگینه
ولی الان یکم بهترم
خیلی وحشتناک بود
کشتی صبا دقیقا صندلی آخر آخر نشوندن منو😭
اصلا حالم خیلی بد شد
بعدشم بزور بردن سوار سقوط آزاد اونجا دیگه کلن حس کردم دل و روده و همه چی از بین رفت
پیاده که شدم فقط نشستم یه گوشه زنگ بابام زدم گفتم بیا دست منو بگیر بکشون سریع لشدرازدکشیدم. رو فرش
هیچوقت حالم اینقدر بد نمیشد
سرم سنگین میشه