چمیدونم شاید پیشش یه چیزی گفتن،ناراحت نشو به هر حال خانوادشن، خودتم باشی همینی
منم یبار مادرشوهرم جلوی شوهرم باهام بحث کرد تو عقدبستگیم (سر جهاز و این که ما باید تشک تخت بخریم در حالی که سرویس چوب با اونا بود) من حتی یه کلمه هم بهش بی احترامی نکردم ولی هر چی گفت قاطع و محترمانه جوابش رو دادم، خودش ازم کم آورد. شوهرم تنها کاری که کرد رفت یه گوشه دراز کشید دستشو گذاشت رو صورتش، یه کلمه هم چیزی نگفت. حالا از خونشون اومدیم بیرون به جای این که دلداریم بده برگشت بهم گفت اگه به مامانم بی احترامی کنی دیگه دوستت ندارم😐😏 حالا این زن یجوری جگر منو خون کرده بود من با این که کم نیاوردم همونجا چندبار یواشکی تو اتاق خواب و اینور اونور گریه کردم انقدر عصبی شده بودم، تازه تولدم هم بود و هنوز عقد بودیم ببین چقدر آدم می شکنه! خدا رو شکر من زبونم درازه😂 طاقتمم کمه حرف ناحق تو کتم نمیره وقتی همسرم این حرف رو زد منم گفتم من بی احترامی ای نکردم فقط خیلی محترمانه به مامانت گفتم اینجوری که شما میگی نیست! اونم چون خودش اونجا بود میدونست تقصیر کیه و منم واقعا حرف بدی نزده بودم دیگه سکوت کرد.
حالا همین تشک تخت که میگم خریدنش برای ما مشکلی نبود، ولی من کلا از روندی که خانواده ی شوهرم تو عقدبستگی پیش گرفته بودن ناراضی بودم نذاشتم بابام بخره
وگرنه من اصلا خیاطی بلد نبودم، چرخ خیاطی نیاز نداشتم، مادرشوهرم چپ و راست میومد و میرفت غیر مستقیم کنایه میزد که تو جهازت باید چرخ خیاطی باشه و اِل و بل... قیمت چرخ خیاطی و تشک تخت دقیقا یکسان بود به راحتی به جای چرخ خیاطی میتونستم تشک بخرم، ولی به خاطر کارای خودشون ما اونچه که به عهده خودمون بود کامل بابام خرید، طوری که خانواده ی شوهرم فکرشم نمیکردن و هرچی گشت زدن نتونستن حتی یه اشکال در بیارن، ولی نزاشتم تشک تخت رو بابام بگیره هر چی بهم تندی کرد و حرف بارم کرد خیلی محترمانه از یه در دیگه وارد شدم و زیر بار نرفتم
خود مادرشوهرم هم اون روز آخرش قانع شد انگار ناراحتم شد که منو اینقدر ناراحت کرده، ولی بعدا انگار بدتر زورش گرفته بود، حدسم اینه که خود مادرشوهرم رو هم کسی پر میکرد😐
الان یادم اومد اعصابم خرد شد گفتم منم تعریف کنم که هم تو بدونی همه از این مشکلات دارن و تو تنها نیستی و هم این که خودم یه کم سبک بشم😂
حالا مادرشوهرا کم خودشون گیر میدن به آدم، که مادرشوهر منو بقیه هم پر میکردن😑😑😑
شاید برات سوال باشه کی؟ جوابش دوست هاش بودن که فکر میکنم از روی حسادت این کار رو میکردن (چند بار مادرِ مادرشوهرم بهم گفت تو ناراحت نشو این [یعنی مادرشوهرم] به حرف مردم رفته)
