دو سال پیش متوجه شدم خواهر شوهرم واسه ی پدر و مادرم دعای زبون بند گرفته چون فکر می کرده اونا مانع ازدواج من با شوهرم میشن.
وقتی متوجه شدم بی نهایت دلم شکست ولی شوهرم باهام صحبت کرد و گفت بگذر
دوسال گذشته و نتونستم ببخشم.
هربار که می ببینمش حالم بد میشه از اینکه کنارشم.
وقتی شوهرم باهاش خوبه و بهش محبت می کنه حالم بد میشه که چطوری با آدمی که باهام این کارو کرده بگو بخند داره.
نمی تونم ببخشم...
شما بودید چیکار می کردید؟