بچه ها شاهکار بود
درباره ی دختر مذهبی و با اعتقاد بود که عاشق یه پسره خلبان که از قضا از دختر سر تره میشه
روز های اول آشنایی خود پسر میگه مشروب میخوره و روابط آزاد داشته و اما.... از چادر متنفره
اما دختر چون عاشقه و چشم و گوش بسته باهاش ازدواج میکنهحتی پسره یه بار بهش میگه که ته دلش مجبوره اما بازم چشم میبنده
آخر گندش در میاد و پسره با خواهر دختره میریزه رو هم خواهرش حامله میشه و