پارتنرم رو میگم
من سه شبه که اومدم شهرستان بهم قول داد به غیر. از کافه توی این سه شب جای دیگه نره
دیشب یهویی بهم گفت ۲۵ام تولد رفیق فابریکمه
میخاد تو باغ بگیره باید برم.
مطمعنم داره دروغ میگه چون سه شب نرفته بیرون داره دروغ میگه.
بهش گفتم نمیخام بری تو توی رابطه ای پس نباید مکانی به اسم باغو بری
منم گفتم اگه رفیقات دوست دخترشانو آوردن چی گفت نه نمیزارم منم گفتم مگه دست توعه که نزاری اونا میارن.
بعدم گفت همینجوریع من نمیتونم تولد رفیق مو نرم
منم خیلی عصبانی شدم یه خورده دیگه هم بحث کردم باهاش.
بهش گفتم شرایط همینه میخای. بمون میخای برو گوشیم قطع کردم روش.
الان سه ساعت گذشته از اون موقع
مطمعنم که دختر هست.