۴ سال ازدواج کرده بودم و دو سال دوم شروع کردم به اقدام بارداری خواهرم ازدواج کرد و ۳ ، ۴ ماه بعد باردار شد وقتی زنگ زد تو تصویری یهو گف سورپرایز باردارم خیلی خوشحال شدم براش ولی کلی دلم گرف چرا من نتونستم باردار شم و هرکی میدید میگف از خواهرت یاد بگیر ازدواج نکرده حامله شد ، زایمان کرد رفتیم پیشش یه ۲۰ روزی موندیم برگشتیم و همچنان من اقدام بودم گاهی میرفتم گاهی جور نمیومد دخترش یه سالش شد گفتیم بهش کی میای ایران دلمون واسه بچه تنگ شده هی انداخت اینور اونور که عید اومدن و هنوز نمیدونستم دومی رو بارداره از خونمون که رفتم خونه پدرم اینا خاله هام همه یهو گفتن میدونی خواهرت باز بارداره خیلی خجالت کشیدم کم مونده بود گریه کنم حسودی نکردم ولی از اینکه حسرت مادر شدن تو دلم مونده بود خیلی اذیتم کرد احساس کمبود و بی عرضه گی کردم اون دومی یه سالش تموم شده من همچنان دارم اقدام میکنم برا بارداری دعام کنید منم مادر شم همش خواب بچه میبینم 😔