2777
2789

مادرشوهرم خیلی اخلاقای بدی داره اینقدر در حق من و شوهرم بدی کرده و اذیتمون کرده که شوهرم دلش ازش خونه چه برسه به من.

امشب هی تیکه مینداخت که منظورش این بود که به پسرم نمیرسی،مثلا میگفت پروتئین بخور میری باشگاه به خودت نمیرسی حداقل خودت بلند شو تخم مرغ برای خودت بپز(خدا شاهده من با برنامه باشگاه کالری شماری براش غذا میپره حتی اگر غذای خودمون پر کالری باشه واسه اون جدا آماده میکنم حالا فیله مرغ گریل شده یا هرچی..)

شوهرمم گییییج اصلا نمیفهمه مادرش چی میگه، میگه اتفاقا دیشب تخم مرغ خوردم شام! بعد مادرشوهرم میگه بله معلومه ضعیف شدی

یا سر شام واسه من آخرین نفر میکشه یه بار هم تعارف نمیکنه در عوض هی به شوهرم میگه بخور لاغر شدی ...

حالا وضعیت جسمانی شوهرم را بخوام بگم هزار ماشالله وزن و همه چی عالی یه چند کیلو هم اضافه وزن داره هموگلوبین خونش ۱۶ هست در مقابل من لاغرم رنگ پریده کم خون ... 

ازش هیچ انتظاری ندارم نخورده هم نیستم خداروشکر از بچگی توی بهترین شرایط بودم و هستم برعکس مادرشوهرم اینا که تازگی با خورده حق بقیه به یه جایی رسیده بگذریم..

زیاد شد، هستید بقیه اش را بگم؟

مطمئنم خدایی که من رو خاص کرد با این بیماری ، توان خاصی هم بهم داده که از پسش بربیام 🎗🎗🎗 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

برگشتیم خونه ناراحتم میگم مادرت اینا را بهم گفت تو چرا هیچی نگفتی؟

گفت برات نوبت بگیرم از دکتر چرا نگفتی زنم همیشه گرفته برده و آورده اینم میگیره ..بچه ها نگید از سر دلسوزیه، فقط هدفش اینه من را از چشم شوهرم بندازه وگرنه اگر منی وسط نباشه شوهرم دور جون جلو چشماش جون بده مهم نیست. این ثابت شده هم به من هم شوهرم

مطمئنم خدایی که من رو خاص کرد با این بیماری ، توان خاصی هم بهم داده که از پسش بربیام 🎗🎗🎗 

شوهرم میگه چرا همون جا جوابش را ندادی من سرم تو گوشیه اصلا از این حرفای خاله زنکی سر در نمیارم نمیتونم جواب بدم بگم زنم بهترین غذا را درست میکنه و بهم میرسه و... 

خودت میگفتی‌‌. وایمیستادی جلوش قهرم میخواستی بکنی من پشتتم

مطمئنم خدایی که من رو خاص کرد با این بیماری ، توان خاصی هم بهم داده که از پسش بربیام 🎗🎗🎗 

اوف مادرشوهر منم اونروز اونده بود صد دفعه گفت به بچم برس

منم جواب ندادن ولی تا چنروز خونمون جنگ بود هی سر شوهرم خالی کردم گفتم چرا ازم دفاع نمیکنی من زبون ندارم خجالت میکشم اینام مظلوم گیر اوردن

برگشتیم خونه ناراحتم میگم مادرت اینا را بهم گفت تو چرا هیچی نگفتی؟گفت برات نوبت بگیرم از دکتر چرا نگ ...

لنگه مادرشوهر منه دلم میخواد پسرشم بندازم تنگ دلش ببینم یه ساعت تحملشو داره، فقط زر میزنن و ....ه میخورن که بگن مام هستیم

برگشتیم خونه ناراحتم میگم مادرت اینا را بهم گفت تو چرا هیچی نگفتی؟گفت برات نوبت بگیرم از دکتر چرا نگ ...



وقتی خودت از خودت دفاع نمیکنی و سکوت میکنی همینه .. همون شوهرتم از عمد میگه شام تخم مرغ خورده تا بیشتر تپی نقش قربانی فرو بره وگرنه مادرشوهره از باشگاه و تخم مرغ آبپز صحبت میکرد نه اینکه دیشب شام چی خوردین..

میگفتی مادرجان هرچی توی خونه موجود باشه غذا درست میکنم از همون شام خودمم میخورم در ضمن برنامه غذایی باسگاه همسرمم متفاوته مرغ گریل شده تخم مرغ هرچی باشه اونم جداگانه تهیه میکنم .. ولی یچی بگم من باشم دیگه شام و وعده های غذایی پامو نمیزارم خونشون رفتمم میگفتم میل ندارم یه لقمه هم نمیخوردم یعنی جاییکه احساس اضافی بودن کنم پامو نمیزارم نمیرم که راحت غذاشونو بخورن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز