بچه ها ساعت دو و نیم ظهر من اومدم خونه
هیچکس خونمون نبود جز خواهرم بعد خواهرم رفته بود زیر پتو داشت میخابید یعنی میخاس چرت بزنه
من رفتم یه وسیله از اتاق بیارم تو حال
بعد یه ۴۰ ثانیه اینا طول کشید
وقتی پامو از تاق گذاشتم بیرون یهو دیدم یه پسر حدودا ۲۷ و ۲۸ ساله قد بلند جلومه
نگو طرف قبل اینکه من بیام خونه از خواهرم آدرس پرسیده و میدونسته خواهرم خونس
در کامل بسته نشده بعد نیم ساعت این اومده داخل خونه
بعد من از اتاق اومدم بیرون اینو روبروم دیدم
بچه ها میدونم باورتون نمیشه الان میگید فیکی و اینا
ولی من وقتی که یه چیزی ببینم که خیلیییییی بترسم اصلا نمیتونم جیغ بزنم همینطوری شوکه میمونم
منم اینو دیدم اصن قفل شدم نتونستم جیغ بزنم😂
اون منو نگا میکرد منو اونو
دیگه هیچی طرف فرار کرد بعد اینکه فرار کرد من اجیمو صدا زدم
اونم دویید دنبالش ولی غیب شد اصن تا غروب از کل محل درموردش پرسیدیم
بچه ها به جون خودم راس میگم نگید فیکی و اینا
یا چرا جیغ نزدی من وقتی خیلی بترسم شوکه میشم درحدی که اصن نمیتونم حرف بزنم