داداشم کلاس فوتبال میره توی پارک و من هر روز در حد بیست دقیقه پیاده روی می برمش و بعدش هم نزدیک به بیست دقیقه طول میکشه تا برگردم
وقتی پدر و مادرم نیستن(خودم هجده سالمه)، هم لباس مشکی می پوشم و هم شلوار دم پا گشاااد و پیرهن آستین بلند. شال مشکی سرم بود و روش نقاب مشکی زده بودم چون آفتاب ساعت ۴:۳۰ ظهر شدیدا رو اعصابه. حالا فکر کنید وقتی داداشم همراهم بود خبری نبود اما وقتی بر می گشتم همش ماشین ها می کشیدم جلوی پام یا می گفتن بپر سوار یا حتی یه پیرمرد تند تند پشت سرم راه می رفت و منی که یه دختر بدون آرایش و ساده ام شدیدا دلم می خواست گریه کنم با رفتارشون:/ جالبه پسر های دهه هشتادی هیچ وقت این قدر مزاحمت ایجاد نمی کنن ولی مرد های گنده خجالت نمیکشن این طورن؟حالا منو باش می خوام بزنم تهران و یه شهر دیگه هم درس بخونم!قشنگ دپرس میشم با جامعه مون