نهار پخته بودم
مرغش ته گرفته بود و خشک شده بود
شوهرم گفت همیشه این کارته
و مرغ میگیرم حرام میکنی
اونم با لحنی که ازش متنفرم
پسرمم پشت پدرشو گرفت
منم سفره را ول کردم
و یک ساعته پسرم میاد عذرخواهی و گوشی میخواد ولی صدامو میبرم بالا و کتکش میزنم و در را میکوبونم و میندازمش بیرون از اتاقم
داد میزنم مطمئنم تا اون ور خیابان میره چون من جیغ هام بنفشه
مثل سگ هار شدم
رحم تو وجودم نمونده
نمیدونم وقت پریودی هم نیست
شایدم افسردگی دارم میگیرم.چون دو سه ساله نه آرایشگاه نه لباس نه روحیه
باوجود اینکه پولشو هم دارم
ناگفته نمونه مشکلات خانواده پدریم هم زیاده
چ کنم خیلی گرفتارم