2777
2789
عنوان

رمان با سقوط دست های ما😭🗿😂

112 بازدید | 23 پست

۱۴/۱۵ سالم که بود این رمانو خونده بودم

امروز داشتم فایلامو چک میکردم یهو نگام خورد به پی دی افش

بازش کردم دوباره شروع کردم بخونم

 قشنگه و رومخه و غمگینه🗿😐

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یه خلاصه ای ازش بگو آشناس

قشنگترین نصیحت زندگیمو عمم بهم کرد: گفت جوری زندگی کن که من فوش نخورم😐😂                                                         الان ۱۴۰۳/۵/۱ در سخت ترین مرحله زندگی هستم دلم میخواد وقتی که از این بُرهه ی سخت زندگیم عبور کردم وقتی که این امضامو دیدم بگم دیدی گذشت هرچند سخت ولی گذشت و ارزش اینهمه بغض و گریه،بیخوابی، استرس زیاد، فکر و خیال، ریزش مو،پوست کدر،چشمای پف کرده و گود،و از همه مهمتر افســردگی رو نداشت نداشت و نداشت.

یادش بخیر 

من این مرد امشب میمیرد و عابر بی سایه رو خیلی دوست داشتم از این نویسنده

اولین دلخوشی زندگیم💕مادرم💕پلان اول ؛ دیشب همه چیز به ‹ مو › رسید پلان دوم ؛ صبح معجزه شد و ‹ مو › پاره نشد ± دو ساعت بعد از معجزه ، مامانِ بی‌خبر از اتفاقات اخیر ، برای احوال پرسی زنگ زد و گفت : ‹ دیشب کلی دعات کردم💛'💎 ›دومین دلخوشی زندگیم💕 پدر و برادر جانم 💕 با قلب مهربونشون  و خوبی های بی منت 🌈🦋‌‌ سومین دلخوشی زندگیم اومدن مردی تو زندگیم که منو با تمام بچگیام بزرگ کرد 🌱و کنارش بدون هیچ ترسی خود واقعیمم🙃 .آدم امن زندگی من🫂❤️ می‌گفت هرچقدر دل‌چرکین باشم ازت ولی دوست‌داشتنت هنوزم به دریا وصله.💙 در دل و جان خانه کردی عاقبت ...❤️🌈 خدایا شکرت بابت همه چی 💛💛 
یادش بخیر من این مرد امشب میمیرد و عابر بی سایه رو خیلی دوست داشتم از این نویسنده

عالیییی بودن 

قشنگترین نصیحت زندگیمو عمم بهم کرد: گفت جوری زندگی کن که من فوش نخورم😐😂                                                         الان ۱۴۰۳/۵/۱ در سخت ترین مرحله زندگی هستم دلم میخواد وقتی که از این بُرهه ی سخت زندگیم عبور کردم وقتی که این امضامو دیدم بگم دیدی گذشت هرچند سخت ولی گذشت و ارزش اینهمه بغض و گریه،بیخوابی، استرس زیاد، فکر و خیال، ریزش مو،پوست کدر،چشمای پف کرده و گود،و از همه مهمتر افســردگی رو نداشت نداشت و نداشت.

یادش بخیر منم سنم کم بود رمان میخوندم جوری محو میشدم تو جملات ک اصلا متوجه نمیشدم اطرافم چخبره،بارها شده بود با خیلیهاشون اشک ریختم یا ذوق کردم

خیلی از رمانارو شب تاصبح میخوندم 

حیف زود بزرگ شدیم...

دل مرنجان ک ز هر دل بخدا راهی هست❤
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792