میخواستیم بریم سفر
اول زنگ زدم به مادرشوهرم ک باهامون میای گف فک نکنم کار دارم
بعد دیدم نمیاد زنگ زدم به مامانم گفتم حاضر باشین با خواهرم اونا حاضر شدن حالا زنگ زده که میام😐گفتم به مامانم اینا گفتم بیان گفت پس جا نمیشیم خودتون برین
باز شوهرم رفته در خونشون چیزی برداره شوهر خولم تعارف کرده😐گفته اذیت نمیشن باشه میام🤦🤦🤦