ساعت نزدیک ۱ نیمهشب بود. زنی روی ایوان خانهاش نشسته بود و منتظر بود شوهرش از سر کار برگردد. او هیچوقت اینقدر دیر نمیکرد — همیشه سر وقت به خانه میرسید و بعد میرفت بخوابد. زن با احساس نگرانی، چشم از درِ ورودی برنمیداشت.
ناگهان نوزادشان از خواب بیدار شد و شروع به گریه کرد، طوری که انگار به چیزی درِ ورودی خیره شده بود. درست در همان لحظه، گوشی زن هشدار حرکتی از دوربین امنیتی دریافت کرد. ابتدا آن را نادیده گرفت، اما کنجکاوی بر او غلبه کرد. وقتی بالاخره ویدیو را بررسی کرد، شوکه شد.
در ابتدا فکر کرد شاید شوهرش برای شوخی، ماسک زده... اما هرچه زمان گذشت و او هنوز برنگشت، ترس در دلش ریشه دواند.
سرانجام، حدود ساعت ۳ صبح، شوهرش به خانه رسید. زن ویدیو را به او نشان داد — و هر دو، از آنچه دوربین بیرون خانهشان ضبط کرده بود، کاملاً وحشتزده شدند.