یکساله تقریبا عقدم شوهرم خیلی وابسته ب خانواده حالا این برام مهم نیست چون پشتشن و خانوادش آدمای خوبین ولی از وقتی عقد کردیم ن بهم پول میده برای خرج های زندگیم ن هیچی البته دو سه بار بهش گفتم انکار ن انکار تنها سفرمون کربلا رفتن بود همین
بهش میگم برم سر کار میگه دوست ندارم مردا تورو ببینن خیلی خسیسه خلاصه و این ک متوجه هیزیش شدم هیزه و اصلا عزت نفس نداره حتی جلو خودم میگه اون دختر عجب چیزیه ب خنده و حتی نیازی اقوامم کرده من خیلی ناراحت میشم ....اولش اینارو میگفت الان دیگه لال شده ولی هیزیش رو داره ...بنظرتون چه پیامی بدم برای این کارها .... نمیتونم رو ب رو باهاش قشنگ صحبت کنم... از نظر محبت هم در حد یه دوست دارمه.... ن هدیه گرفته برام ن چیزی من سورپرایز شدن رو دوست دارم از نظر... اخلاقی صبوره زیاد بهم تو نگفته اخترامم داره احترام خانوادم داره و این ک درآمدش خیلی خوبه نیاز مالی ندارم یعنی ولی خب انکاری منو خر دیده ( راههای بهتر از طلاق جلوی روم بزارید خواهش میکنم) 🙃🫂