چند ساله ازدواج کردم چند ماهه سر کار نمیره شده اسنپ خواهراش هزار تومن پول نمیاره تو خونه بدهکاره مردمه امروز گفتم بسه دیگه برو مسافرکشی کن حداقل خواهرات پول دارن طلا دارن وسیله خونه جدید میگیرن گفت بابا تو خیلی توقعات بالاس
ی وسیله برا خونه نخریده حتی میز تلویزیون و مبل که ده سال پیش جهاز آوردم همونان
طلا خریده بود فروخت پول تو جیبی نمیده لباس درست حسابی نمیخره یه مسافرت نبردتم حتی مشهد میگه پول ندارم
ولی برا خانوادش داره مغازه داداشش ساخته معتاده خرجشو میده
الآنم بردتشون ختم
من مریض بودم گفتم نمیام خودش رفت گفتم رفتی هفته پیش من دلم گرفته نرو رفت ولگردی کنه تا شب هشت نه
