با توجه به اینکه خانواده های ایرانی یه چیز رو مخی احتمالا دارن سر این ماجراها ، دوست داشتم بدونم چه چالش هایی داشتید . من تجربه ای ندارم به ذهنم اومد احتمالا مثل عروسی اینم پر چالشه
جالبه بدونم
ما چالش خاصی نداشتیم بعضی خانواده ها سر سیسمونی خریدن و اسم بچه چالش دارن ولی ما نداشتیم چون هم اسم خودمو شوهرم انتخاب کردیم هم سیسمونی خودمون گرفتیم تقریبا
ما که چالش نداشتیم شکرخدا
خانپادهای نرمال کاری ندارن که
منم توقعی نداشتم
هرکی دستش رسید وقت داشت کمک داد در حد نگه داشتن که برم دکتر بیام
هیچی....
شاید بخاطر رفتار خودم و عاقل بودن خانواده هاس
من الان باردارم
نمیذارن تکون بخورم حتی
خیلی واقعا رومخه
میگم خدایا ب دنیا بیاد هرکی براخودش متخصصه
من از لحظه عقد تا 7 سال بعدش با شوهر و خانوادش چالش های شدید داشتم.
زندگیم پر از چالشه پره پر
بچه من کولیک و رفلاکس داشت. هرچیزی رو تحت نظر دکترش بهش میدادم. تا ۶ ماهگی هم هیچ چیزی به جز شیر و دارو نخورد. دو ماهه بود میگفتن قورمه سبزی بمال به دهنش عطر داره! وای چقدر سنگدلی بوی کباب ادمو دیوانه میکنه چرا به بچا ۳ ماهه نمیدی اخه؟ الان گرمشه، الان سردشه، پتو سر بده، پتو سر نده، چرا تو اتاق شیر میدی؟ پوشکشو عوض کن. گوش من در مقابل همه اینا در و دورازه بود و در نهایت وقتی خیلی سمج بازی درمیاوردن که ما ۶ تا بچه بزرگ کردیم اینطوری نکردیم میگفتم اجازه بدید هرکسی به سبک خودش مادری کنه
بچه که بودم اولین بار که شنیدم سیسمونی خانواده زن میگیرن و شوهر نمیگیره خیلی تعجب کردم هنوزم تو شوکم
خودم بچه ندارم ولی مثلا دختر خاله م خوشش نمیومد بقیه بش بگن وای چیز خطرناک دست بچته میپره تو گلوش
و بنظرم اینکه مثلا بگن لباسشو سایزش نخریدی رو مخه
اینکه هرکس نظر خودشو میخواد تحمیل کنه واقعا قشنگ نیست من ک ب شخصه زیاد اهمیت نمیدادم بعد زایمانم خونه خودم موندم کسیم نخواستم بیاد مراقبم باشه مشکل خاصی نداشتم
عروسیم رفتم مشکلی نبود هیچوقتم بچه هامو جایی نذاشتم همیشه کنار خودم بودن خیالم راحت بود اگرم جایی میرفتیم بهونه میگرفتن یا گریه میرفتم بیرون ک بقیه اذیت نشن و رسیدگی میکردم و درک میکردم ک این داستان همه ی مادرا هست
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز