من ۳ ساله تو عقدم دیگ خسته شدم از حرف مردم از نگاه خانوادم خودم ۲۰ سالمه جشن عقدی نداشتم به پیشنهاد مامانم انگار نه انگار خودش اینو انداخت به من همه میذارن دختراشون بزن دانشگاه من خیلی درس میخوندم تاسف میخورم به حال خودم نمیزارع نامزدم برم دانشگاه فکر میکنه شاید اونجا یکی مخ منو بزنه نمیدونه از هر چی مرده بدم میاد
بعدشم من باهاش رابطه داشتم میدونم کارم اشتباه بود ولی شو استفاده کرد و انقد سیاست داشت که کار خودشو انجام داد
نمیدونم چیکار کنم یه دلمم میگه اگه بخوای بازم بمونی باهاش در حق نسل بعد خودت ظلم کردی با این آدم بی عرضه آخه زورم میگیرع پول داشت اون موقع ولی میرفت ماشین تقویت میکرد یا خرج خانوادش میکرد
آخخخخخخخ دلم پره بخدا ولی نمیدونم چطوری بذارمش سر جاش