دیروز با مامانمینا رفته بودیم برغان حالا امروزم برادرشوهرم دعوت کرده که شام بریم باغ اونا. توجه کنید فقط باغه و ویلا نداره حالا من به شوهرم میگم بگو دیروز بیرون بودیم خستهایم نمیتونیم بیایم ولی شوهرم میگه من میخوام برم گفتم من نمیرم توام نباید بری.
کلا هر پنجشنبه میرن باغ و هر بار هم غذا رو یکی قبول میکنه یه بارم خودمون شام دادیم. چند وقت پیشا دعوت کرده بود من به شوهرم گفتم چون باردارم نمیتونم زیاد بشینم کمرم درد میگیره تو برو.
شوهرم رفت آخر شب پیام داد که شبو بمونم؟ منم گفتم نه اونم اصرار که میخوام بمونم ولی من قبول نکردم گفتم تنهام بیا. اونم گفت باشه حالا ببینم چی میشه که آخر شب رو هم موند و حتی خبر هم نداد. و فکر میکنم اینکه خیلی راحت اجازه دادم بدون من بره باعث شد که شب رو هم خیلی راحت بمونه و فکر کنه مشکلی نداره.
شما جای من باشین چیکار میکنین؟ امشب رو گفتم وقتی من نمیرم توام نباید بری