وقتی کوچولو بود مادرش خسته شدو رفت . سالها هم کار کردم هم خونه داری هم نظافت هم آشپزی ، گاهی ده ها بار در روز اسباب بازی هاشو از خونه جمع کردم . دکمه بستن بند کفش بستن و مسواک زدنو یادش دادم . توی بخش کودکان با خواهش و التماس کنار تختش بیدار موندم چون فقط مادرا رو راه میدادن
مادر بودن ب زائیدن و شیر دادن نیست
من زیر بار پدر بودن و سرکوب نیازها هر شب خوابیدم و صبح با درد مسئولیت پذیری زایمان کردم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خودمم با آقایون اینجا اغلب مشکل دارم چون با باعث آزار و اذیت شدن یا آرامش دیگران و بهم زدن ولی جمع نبدیم بهتره پدری که هم نقش مادر رو ایفا میکنه هم پدر ایشون یک نمونه بارز از همین مورده ی لحظه فکر کنید شاید نصفه شب بچش حالش بده شد نیاز به کمک داشت نیاز به راهنمایی داشت از اول قضاوت نکنیم🙂
لیست درخواستامو عکس بفرستم ۲۰۰ تا بیشتر درخواست دادن آقایون من اهمیتی نمیدم نه رد میزنم نه پذیرش اما واقعا هرزه شدن آقایون با شما کاری ندارم ضمن اینکه اینجا مطالب جالبی برای آقایون پیدا نمیشه