فک کن بیدار بشی ببینی ی گربه بیریخت داره تلاش میکنه تور پنجره آشپزخونه رو کنار بده بره بیرون
لحاف داده بودیم درست کنن بابام اورده تو لحافا رو ندیده این گربه هم اومده بود تو خونه
ما با دیدنش جیغ زدیماز اشپزخونه دویید رفت زیر مبل
ی چرتم اون زیر زد تا بابام برسه خونه بندازدش بیرون
تا الان خونه رو شسته مامانم از پتو و روفرشی بگیر تا کابینتا و پنجره ها و ظرفا فردام قراره قالی هارو بیا ببرن بشورن هر
چی میگم مادر من ملت گربه بزرگ میکنن این بیچاره ی لحظه فقط رد شده تو خونه گوش نمیداد که نمیداد
برا دشمنمم نمیخوام این لحظه رو خیلی بدددد بووود