من تو ۲۱ سالگی عاشق همکارم که البته اول اون خواستگاری کرد و ۱۴ سالم ازم بزرگتر بود شدم
چند بار خواستگاری کرد و از اونجایی که من بره ی مامانم بودم بخاطر مخالفت مامانم باهاش ازدواج نکردم
سنش اصلا بهش نمیومد الانم نمیاد
اینجا برای اولین بار میگم
کاش بهش فرصت میدادم
کاش اینقدر حرف گوش کن نبودم
حتی اگر بد بود کاش تو رابطه میفهمیدم
این حسرت زندگی منه
چون فکر میکنم هم من خیلی دوستش داشتم هم اون
تا چندسال بعد ازدواجم ازدواج نکرد
تا ۵ سال پیش ازدواج کرد