چهارتا دختریم یه پسر
مامانم هروقت از بیرون میاد پیراشکی دوتا با یه انرژی زا خرید واسه داداشم
واسه اش اجیلم میخره فقط مال اون
به آجیلا دست زدم دو مشت خوردم سریع اومد دعوا که کی به اجیلای پسرم دست زده داداشمم داد وبیداد که غلطکردی خوردی
22سالم شد و میدونم بااین اوضاع اقتصادی حالا حالا ها توان اجاره خونه ندارم و دیگه نمیتونم این قوم مغول تحمل کنم
که واسه یه آجیل منو میخورن