خیلی شرایط سختی دارم
۲۶ سالمه تاپیک های قبلم هست
برادر حیوون دارم با این ک ۲۰ سالشه حمله ور میشه اونم ن یک بار ن دوبار
صد بار پیش اومده موهام و می‌کشه فکم و میزنع
از سن کم تا الان تو این سن کتک خوردم
هیچ دختری به سن من انقدررر بی ارزش نیست تو خونه 😔
حتی پدر مادرم هم دوستم ندارن هیچ احترام و ارزشی ندارم تو این خونه
با این ک شاغلم معلمم هزار تومان ازشون نگرفتم تا حالا
می‌خوام بگم ربطی به این چیزا نداره
همیشه میگم خدایا لعنت بهت این برادر حیوون و انداختی تو خانواده ام که به عمر بدبخت بشم
چرا ازدواج نمیکنی
مجبورم عین بدبخت ها تو اتاق باشم
حتی ناهار صبحانه شامم میارم اتاق ک دعوا نشه 😔
میتونم بپرسم دبیر چی هستی؟
چرا میزاری اون بزنه نگاش کنی
من یبار با داداشم دعوام شد فقط اونم یجوری جنگ انداختم صورتش دستش که روش نشه بره بیرون جرات نکنه از این گوها بخوره سری بعد
حالا فک نکنی داداشم آدم کوچیکیه نه فقط ۲ متر قد داره
مامان بابامم گفتن دمت گرم بهم
به شوهر چه ربطی داره اخه
منم نزدیک ۳۶سالمه ومجردم و بیکارم تو ی شهر خیلی کوچیک زندگی میکنم همسنوسالام عروس داماد دارن
شما خودت زیر بار ظلم رفتی
تا مظلومی نباشه ظالمی هم وجود نداره
جوری بزن داداشت رو صدای سگ بده
میشینی نگاش میکنی؟ یه دونه بزن به بیضه هاش بترکه!
سلیطه باش جانم سلیطه
من چنتا برادر ... تازه معتاد 🤣
حالا شما شرایط فراهم شد معلم شدی..
ما نزاشتن قبرستونی بریم سرکار. همش تو خونه.
البته من دیگه ۴۰ شدم.و الان مستقل اما تموم جوونیم حروم شد.
ان شالله عمرم دیگه تموم بشه.
ان شالله اسی یه بخت خوب نصیبت بشه که من خوب میفهمم بار اضافه بودن ینی چه
