مادرشوهرم (خیلی خیلی ببخشید) گشاده.
دست به هیچی نمیزنه تو آشغال زندگی میکنه ولی حاضر نیست دستمال و جارو دستش بگیره یه نظافتی انجام بده.
خواهر شوهرم هم مثل ما راهش دوره زیاد سر نمیزنه بهشون.
ما اومدیم خونش و من همه جا رو گرد گیری و جارو برقی کردم یکم وسایلی که وسط آشپزخونه ولو بود جا کردم تو کابینت و همه رو دستمال کشیدم. یکم خلوت کردم وسایل رو همینجوری ول کرده بود وسط، همه رو چیدم تو کمد و کابینت براش.
حالا میگه چرا دست زدی جای همه چیزو عوض کردی خوشم نمیاد بیار بزار بیرون اونارو😐
میگه جارو کشیدی جاروبرقیم پر شده اگه میسوخت چیکار میکردیم؟...
به جای تشکر اینقدر غر زدن که بهشون بدهکار هم شدم آخرش گفتم تشکر بخوره تو سرم حداقل غر غر نکنید عوض تشکرتونه. شوهرمم که جلوش لال میشه لااقل نمیگه مامان بس کن حالا خستس تازه تمیز کاریش تموم شده...
تا من باشم دیگه واسه خانواده شوهر دلسوزی نکنم.
لیاقتش همونه بشینه تو آشغال و کثافت و تار عنکبوت...
بشکنه دستم...😤😤😤