2777
2789

به مدت یه سال

خیلی دوستش داشتم یه سال بهش فک میکردم

اتفاقی تو خیابون دیدمش با دوست دخترش

دستشو گرفته بود

تا آخر روز تو شوک بودم

اصن مونده بودم تو شک

خیلییی دلم شکست

ولی احساس میکنم فک کردن بهش یه جور نفر سوم بودنه

هرجایی که اون هست دیگه نمیرم و نیستم

شاید اگه خیلی زیبا بودم به چشم میومدم

:)))))))))))))))))))

!

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من با زنش تو مراسمی دیدمش از اقوام بود میدونستم ازدواج کرده منم نامزد داشتم کله شق و شوخ بود تو مراسم وقتی شام پخش می کردیم شوخی می کرد اما به من نزدیک شد و گفت تو منو دیونه کردی ، جا خوردم دلم برا همسرش سوخت، ندید اما بلاخره این حرف از دهن شوهر اون بیرون اومده بود به سرعت از کنارش رد شدم و اجازه ندادن چیز بیشتری بگه...

واییییی با دختره تو یه دانشگاه بودی؟

تو یه دانشگاه یه دانشکده و بدتر از اون تو یه خوابگاه و تو یه سوییت🙂

 یه اتاق بینمون فاصله بود من اتاق ۴ بودم اون اتاق ۶

همیشه شاهد ویس کال گرفتناشون بودم

هووووف روزا سمی بودااا🤣😈

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792