داداش زن بابام هرموقع منو میبینه ی جوری زیر چشمی نگام میکنه
شماره خودمو نداره وقتی میدونه خونه تنهام ب گوشی خونمون زنگ میزنه هی حالمو میپرسه کلی قربون صدقم میره منم عین دایی باهاش حرف میزنم ولی اون ن
رفتاراش ی جوریه ولی هیچوقت نگفته دوست دارم هیچ پیشنهادی نداده
ولی مثلا حرفی میزنم میگه دردت ب جونم شیرین زبون در صورتی ک من حرف خاصی نمیزنم مثلا میگم خوبم شما خوبید 😑😐
الان اومده خونمون میگه چرا امسال دانشگاه نرفتی گفتم نشستم فرهنگیان بخونم گفتم قبول نشدم میرم دولتی رشته های دیگه میخونم
میگه عه اخرش نشد برو پیام نور بخون
این چرا اینطور میگه؟؟ خو نفهم چرا خواهر خودتو نمیفرستی بره پیام نور
ی طعنه طور بهم میگه قبول نمیشی برو پیام نور
خواهر خودش 4 سال پشت کنکور نشست الان امسال بلاخره دولتی قبول شد حتی فرهنگیانم این 4 سال قبول نشد
خب وقتی خواهر خودش اینه چرا اینطوری با من حرف میزنه
انتظار از هرکسی داشتم طعنه بزنه یا همچین حرفایی بزنه جز این چون تو خلوت قربون صدقم میره جوری رفتارشه انگار دوسم داره
بخدا مغزم سوت میکشه از رفتارش ! خودشم معلمه
بنظر شما چرا رفتاراش اینطوریه بنظرتون دوسم داره یا چی ؟
ولی من هی ب این حرفش فکر کنم باعث میشه انگیزه بگیرم بگم بخونم تا قبول شم فرهنگیان تا چشمشون در بیاد فک میکنه خواهر خودش نتونسته منم نمیتونم حتی اگرم نشد دولتی میرم ی رشته خوب تا باز نگه پیام نور میرفتی
باید رتبم خوب شه