بخدا خیلی خسته شدم
فقط یکساله عروسی کردم و دو سال عقد
اما یه ذره هم محبت از این پسر ندیدم
هر چی اعتماد به نفس داشتم ازم گرفته
یه بارم ازم تعریف نکرده که دلم خوش بشه
هر وقتم خودم از خودم تعریف میکنم پوزخند میزنه و مسخره میکنه
من فقط ۲۵ سالمه .
دلم محبت میخواد . گردش میخواد . بگو بخند میخواد .
اما هیچی جز بی محبتی و بی اعتمادی نسیبم نشد.
فقط بشور و بپز و بچه داری میکنم . حتی خونه جدا هم ندارم که توش بمونم . یه مدت خونه مادرش بودم مادرش بسکه تیکه انداخت و دخالت کرد تو بچه داریم برداشتم اومدم خونه مادرم . الانم مادرش دم به دقیقه زنگ میزنه که پسرم شبا میره کار مریض میشه و فلان . ..