چند سال پیش داشتم توی خیابون قدم میزدم ک چشمم ب ی باشگاه بدنسازی افتاد ، سیگارمو خاموش کردمو ب خودم گفتم مررررد دیگه بسه برو ب سمت سلامتی جسمت ، در شیشه ای رو باز کردمو از پله ها رفتم پایین شکممو دادم داخلو ی نگاه داخل باشگاه انداختم ، دهنمو گرفتم ک بوی عرق و جوراب ب دماغم نخوره ولی در کمال تعجب عطر خاصی ب مشامم خورد ورزشکارا هم پشمالو عربده کش نبودن ، همه سفید و کلا خیلی تروتمیز بودن ، داشتم درو دیوارو نگاه میکردم ک یهو همه با هم جیغ کشیدنو برق از سرم پرید و متوجه شدم همه خانومن زود چشمامو گرفتم اونورو از پله ها رفتم بالا ، تا اومدم عذرخواهی کنم ی خانم هیکلی با تاپ و لگ افتاد دنبالم ، داد میزد بگیرینش من بدو اون بدو ، خدا رو شکر مغازه دارا چشم چرون بودن وگرنه تیکه بزرگه گوشم بود