2777
2789

تو تاپیک قبلیم گفتم،برای خواهرشوهرم چندروز دیگه خواستگار میاد،الان با شوهرم حرف زدم گفت مامانم گفته فقط خودتون بیاید،زن هاتون نیان(به احتمال ۹۰درصد جاریمو دعوت کردن)چرا بنظرتون؟

يک‌ روز كه تصورش را نمیكنی،جايی كه در خواب هم نديده‌ای،لحظه‌ای كه به هيچ چيز فكر نمیکنی،و تازه رها شده ای از بند آرزو،از جانب پروردگار دريافت خواهی كرد ،چيزی فراتر از آنچه در طلبش بودی

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

حتما خواستن جلسه اول خیلی شلوغ نشه اهمیت نده خودتم ناراحت نکن

شوهرمم همینو گفت

يک‌ روز كه تصورش را نمیكنی،جايی كه در خواب هم نديده‌ای،لحظه‌ای كه به هيچ چيز فكر نمیکنی،و تازه رها شده ای از بند آرزو،از جانب پروردگار دريافت خواهی كرد ،چيزی فراتر از آنچه در طلبش بودی

به نظرم به عنوان یه عروس نیازی نبود تو جلسات اول هم اونجا باشم یا بعدش بیام تاپیک بزنم چرا جایی دعوت ...

خب نمبدونم عزیزم من این چیزا رو بلد نیستم

یعنی مهم نیست؟منظورم این که کارشون بی احترامی نیست؟

يک‌ روز كه تصورش را نمیكنی،جايی كه در خواب هم نديده‌ای،لحظه‌ای كه به هيچ چيز فكر نمیکنی،و تازه رها شده ای از بند آرزو،از جانب پروردگار دريافت خواهی كرد ،چيزی فراتر از آنچه در طلبش بودی

خاستگاری کلا اینجوریه باید تعداد خیلی کم باشه جاریتم ذعوت نیس مطمعن باش

اگه میبینید حرفام با تاپیکام همخونی نداره بخاطر اینه که اطرافیان و دوستان گاهی ازم میخان سوالاشونو تو نینی سایت بزارم، پس هی نیاین بگین توکه مجردی چرا تاپیک بیبی چک و تیتر بتا داری😕😂

خاستگاری کلا اینجوریه باید تعداد خیلی کم باشه جاریتم ذعوت نیس مطمعن باش

اها من نمیدونستم

شوهرم باید باشه؟خودش میگه دوست ندارم برم مامانم گفته حتما بیا

يک‌ روز كه تصورش را نمیكنی،جايی كه در خواب هم نديده‌ای،لحظه‌ای كه به هيچ چيز فكر نمیکنی،و تازه رها شده ای از بند آرزو،از جانب پروردگار دريافت خواهی كرد ،چيزی فراتر از آنچه در طلبش بودی

من بودم ناراحت میشدم چون منم عضوی از خانوادم یا زنو شوهر باهم برن یا نرن کلا واسه من قابل درک نیست

نمیدونم والا

منم برای همین ناراحت شدم،که کاربرا میگن طبیعیه

يک‌ روز كه تصورش را نمیكنی،جايی كه در خواب هم نديده‌ای،لحظه‌ای كه به هيچ چيز فكر نمیکنی،و تازه رها شده ای از بند آرزو،از جانب پروردگار دريافت خواهی كرد ،چيزی فراتر از آنچه در طلبش بودی

ببین برای جلسه اول همون برادرا هم لازم نیست باشن. دختر و پسر و پدر و مادرشون کافیه. جلسه اول اصلا مهم نیست و معمولا سبک و خصوصی برگزار میشه

من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدان‌یا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "

ببین برای جلسه اول همون برادرا هم لازم نیست باشن. دختر و پسر و پدر و مادرشون کافیه. جلسه اول اصلا مه ...

اها

من فکر کردم چون به شوهرم گفتن یعنی ی جور بی احترامی به ما

يک‌ روز كه تصورش را نمیكنی،جايی كه در خواب هم نديده‌ای،لحظه‌ای كه به هيچ چيز فكر نمیکنی،و تازه رها شده ای از بند آرزو،از جانب پروردگار دريافت خواهی كرد ،چيزی فراتر از آنچه در طلبش بودی

خب نمبدونم عزیزم من این چیزا رو بلد نیستمیعنی مهم نیست؟منظورم این که کارشون بی احترامی نیست؟

خواستگاری خودتون کیا بودن از دو طرف؟

من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدان‌یا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "

خواستگاری خودتون کیا بودن از دو طرف؟

خواستگاری ما نداشتیم عزیزم

جریان ما مفصله

بله برون داشتیم که اقوام نزدیک بودن

يک‌ روز كه تصورش را نمیكنی،جايی كه در خواب هم نديده‌ای،لحظه‌ای كه به هيچ چيز فكر نمیکنی،و تازه رها شده ای از بند آرزو،از جانب پروردگار دريافت خواهی كرد ،چيزی فراتر از آنچه در طلبش بودی

اهامن فکر کردم چون به شوهرم گفتن یعنی ی جور بی احترامی به ما

نه اونم احتمالا گفتن که فقط درجریان باشه نه اینکه دعوتش کنن برای حضور.

برای خواستگاری خواهرم مامانم به ما گفت فلان روز دارن میان شما هم میاین؟ منم گفتم نه گفت باشه از اون طرف هم فقط خودش و پدر مادرش دارن میاد. من دامادمون رو بله برون دیدم 

من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدان‌یا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792