2777
2789

منو خانواده شوهر و جاری تو یه ساختمونیم شوهره من خیلی برای زندگیمون تلاش میکنه ولی برادرشوهرام همش دارن با نالیدن و چاپلوسی جاریمم خیلی چاپلوسیشونو میکنه یکاری کردن پدرشوهرم یکب از واحدارو ب نامشون کنه برا اون یکی برادرشوهرمم زمین خریدن .اونوفت ما این وسط هیچی ب هیچی .کلی قسط داریم میدیم از همه چیمون زدیم از تفریحمون از عوض کردنه وسایلمون همه تمرکزمون رو خونه خریدن بوده و پول جمع کردن ولی اونا راحت ب همه جا میرسن بدونه ذره ای تلاش کردن .هم خودم هم شوهرم خیلی ناراحتیم چون هیچوقت تو سختیها کسی کمکمون نکرد .سالهاس دارم دعا میکنم که ازین ساختمون برم بریم خونه بخریم یه جای دیگه راحت شم نبینمشون ولی هنوز شرایطش پیش نیومده .میترسم دو روز دیگه این واحدو بفروشن و براشون یه خونه بهترم بخرن و من گیر کنم اینجا .خیلی نا امیدم امشب خیلی حالم بده که چرا انقد فرق میذارن اگه شوهره من نباشه شلوارشونم نمیتونن بکشن بالا و همش همه کاراشونو شوهره من میکنه پرو شدن .شوهره منم باید محلشون نذاره و کاری براشون نکنه ولی متاسفانه همش کوتاه میاد و ب روی خودش نمیاره ولی خیلی ناراحت میشه 😔😔😔😔

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چرا حالت مث حال وروز منه.خیلی درکت میکنم.الان از غصه خابم نمیبره

منم همینطور ازینکه از همه چیم زدم از لباس تفریح مسافرت خریده وسیله 

ولی اونا همه اینکارارو کردن ماله مفتم گیرشون اومد 

ولی من هنوز اینجا گیر افتادم

یاد شرایط خودم افتادم و فرق گذاشتنای خانواده شوهرم


من که به این نتیجه رسیدم هر چقدر بیشتر خودتُ لوس کنی و ضعیف نشون بدی بیشتر هوات دارن


بیخیال مایی شدن که سعی کردیم گلیم خودمون از آب بکشیم بیرون و دارن به بچه های تنبلشون خدمات میدن

ماهم تو یه حیاطیم پدر شوهر بیفرهنگم تا چیزی میشه میاد پنجره رو میکوبه رو سرمون .بعد از ظهر خاب بودیم با یه وحشی گری کوبید تو شیشه حالم بد شد.خدا ذلیلش کنه

بیاید به همدیگه رحم کنیم وقضاوت نکنیم تا همگی در آرامش باشیم

من تصمیم گرفتم زبون داشته باشم .بخدا از مهربونی وساکت بودنم کلی سو استفاده میکنن مخصوصا مادر شوهرم خدا خیرش نده

بیاید به همدیگه رحم کنیم وقضاوت نکنیم تا همگی در آرامش باشیم
آخرش چی شد ؟راضی ای ازین وضعیت ؟ یا اونا اوضاعه بهتری دارن؟

هیچی زدم به بیخیالی

من توقعی ازشون ندارم

فقط بخاطر همسرم ناراحتم 

با روح و رونش بازی میکنن

اذیتش میکنن با کاراشون

اوضاع بهتر یا بدترش نمیدونم

اما خب حمایت شدن

تو عروسی تو اجاره کردن خونه تو زندگی کردن و ...

فکر کن ما خونه اجاره کردیم ککشون نگزید که ما زنده ایم یا مرده ۲ ۳ ماه طول کشید تا به عنوان مهمون بیان خونمون


بعد واسه یکیشون خونه ۳ خواب بزرگ اجاره کردن تمام کارای داخلیشم خودشون کردن

واسه اون یکیم رفتن خونه خریدن پدر شوهر مادرشوهرم

 دادن بشینه

هی هم ور دل ما میگفتن طفلک فلانی خونه نداره طفلک فلانی پول نداره

انگار شوهر من فقط سر راهی بود

اون دیگه باید بستری شه

شوهرت باید رک و رو راست با پدر و مادرش حرف بزنه ،بگه من چشمداشتی به اموال شما ندارم ولی اگر قراره چیزی بین بچه هاتون تقسیم کنید باید به مساوات باشه و بین من و برادرام فرق نزارید ، ببینه پدر و مادرش چی میگن 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز