بله متاسفانه همسر من هم ۱۶ روز پیش همچین حرفی زد و درو باز کرد با رکابی و شلوارک انداخت بیرون، روی پله ها نشسته بودم، صدای گریه پسرم میومد، دست اونم گرفت انداختش بیزون افتاد روی کفش ها
رفتیم بالا پشت بوم، تو فکر این بودم اروم شم، یه لباس از همسایه ها بگیرم برم
خودش اومد گفت نگرانتون هستم کجا رفتین