من از وقتی یادم میاد از سن راهنمایی برادرم مریض بوده بیماری روانی داشت خیلی اذیت مون کرده خیلی روز های بدی دیدیم....این وسط مامانم بیچاره دق مرگ شد....بد گذشته خیلی....ولی شکر خدا یک سالی هست درمان شده ولی دو هفته ای هست باز بهم ریخته دکتر میره ها میگم دارو شو زیاد میکنه خوب میشه؛ولی باز استرس میفته به جونم؛خودشم باردارم؛نه ماه هستم سوالم اینه چجوری با مشکلات خانواده تون کنار اومدین بعد ازدواج؟به نظرتون اولویت چیه نه میشه بیخیال بود نه میشه زندگی کرد راحت