س سال با ینفر بودم خانوادها هم درجریان بودن حتی اسمشو میزارم پوریا
سال سوم مشکلاتی پیش اومد ک خیلی بی میل شده بود ب ادامه رابطه و بهانه زیاد میگرف و همش من امید میدادم ..یسری ی دختر ک تو کلاسشون دس ب دست بین پسرا میچرخید ، امد سراغ پوریا یمدت..اینم دید دختره ازین راحت هاس یکم از این رون گنده ها و اینا بود ک میدونستم بشدت ملاک پوریاس سریع وا داد اما با من یهو سرد شد هرچی امید میدادم اینبارفایده نداشت فقططط و فقط پاشو کرده بود تو ی کفش ک ما ب جایی نمیرسیم باید جدا شدیم.. دیگ تحقیق کردم فهمیدم دختره جدیدا ب چشم دیگه ای پوریا رو میبینه ..اینم خواسته از من جدا شه بره باهاش
واس همین یهویی کج اخلاقی در اورده ک اول کات کنیم بعد با اون لاس بزنه ک مثلا خیانت نباشه