خونه دوستم بودم مامانش گقت چند سالته و اینا
بعد گفت شماره بده براب پسر خواهرم
منم از روی معذب شدن خندیدم گفتم مامانم سخت گیر یکم و اینا
شمارمم که دوستم داشت
تو همون مجلس مامانش از دونفر دیگه شماره گرفت که من اعصابم خیلیییی خرد شد
حالا دوستم گفته فلانی بی احترامی کرد گفته مامانم سخت گیر و راه نمیدیم درحالی که من نگفنم راه نمیدیم
انقد عصبیییم به اون یگی دوستم گفتم بهش بگه اره من فامیلای شما رو راه نمیدم
حس میکنم تند رفتم