تو یه غرفه یه خانواده محترم اومده بودن، پدر خانواده به معلولیت کم داشت. مشخص بود خیلی زحمت کش هستن پدر و مادر اومده بودن با دخترشون و سبد دست یکی از خانمای فروشنده بود ، این بنده خداها انگار بلد نبودن چی بردارن. نگاهشون به فروشنده بود. و دنبال اون بودن. اصلا نمیدونم چرا گریه م گرفت . حالا فقیر هم نبودند ولی بالاخره انگار بلد نبودن یا چی.نمیدونم دلم برای دخترک تپید یا دلم برای اون مرد سوخت. گفتم خدایا همه ی بچه ها بتونن لوازم مورد نیازشون رو تهیه کنند.
با اسلحه آمریکایی کشته میشویم، با جنگ های آمریکایی آواره میشویم، با تحریم های آمریکا فقیر میشویم، و آمریکا نگران حقوق بشر ماست نگران آینده بچه های ماست و نگران آزادی های ماست خرهای مزرعه هم باور دارند آمریکا خیرخواه ماست
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوههای زیبای جسم و زنانگیاش.(امام موسی صدر)
یه بچه هم با مادر بزرگش بود فک کنم اومده بود مادربزرگش تراش انتخاب میکرد. حالا خودم ساده پسندما ولی مادربزرگ تراش ساده بر میداشت. با خودم میگفتم نکنه ته دل دختر کوچولو تراش طرحدار باشه