دوستان ایشون قصد تجاوز داشته بمن سه سال پیش تقریبا
من به همه گفتم و قطع ارتباط کردیم
ولی بعد یکسال دوباره مجبور شدیم اشتی کنیم و اینطوری پیش اومد
توروخدا قضاوتم نکنید ولی من هروقا میخندم هروقت حرف میزنم یاهرکاری میکنم این ادم داره با چشمایی که توش برقه نگام میکنه درحدی شده که یه کلمه حرف میزنه باهام من جوابشو نمیدم
قبلشم بگم جانبازه و سرش اسیب دیده
ولی من واقعا اذیت میشم این مسئله رو هم به مامانم گفتم جدی نگرفتن و همش با کلی اصرار منو میبرن اونجا
حتی چندبار ک با عمم و اون با ماشین رفتیم با دخترعموهام بیرون.دست جمعی خلاصه
متوجه شدم از تو آینه همش داشته نگام میکرده
میترسم من واقعا:)))