من خیلی سال ازدواج کردم گذشته خواستگاری داشتم که بخاطر مخالفت خانواده من نشد که بشه بخاطر مسافت زیاد تقریبا۲۲ساعت فاصله.. هیچ خبری ازش نزاشتم هیچی امشب اتفاقی پیچ ایشون برای من بالا اومد و باز بود چهره شو اصلا نشناختم از اسمش شناختم. چقد بزرگ شده بود و چهره اش پخته تر شده بود از همه مهمتر خانم زیبا و محجبه اش بود که کنارهم میدرخشیدن از پست هاشون معلوم بود که همو خیلی دوست دارن. از همه جالبتر برام این بودکه پسری که مخالف حجاب بود و برعکس موافق ازادی بود و عشق مهاجرت اینا بود چی شد که انقد عوض شد خلاصه خیلی براش خوشحال شدم. از رشدی که داشته
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.