من از بچگی تقریبا اینجور بودم ولی هجده سالگی بیشتر شد.
الانم هست.. مثلا چند شب پیش خوابددیدم یه کوه معروف تو شهرمون سرش با انفجار خم شده بود رو خونمون.. .و فرداش خبر این که کوه انفجار رخ داده... به گوشم خورد..
یا مثلا تو ی خواب کتک خوردم.. صبی پاشدم. تنم پره جای کتکا بود.
یه بار قبل شهید شدن سردار سلیمانی بود.. جمعیت زیادی تو شهر دیدم.
میرفتیم سر مزار مادرم انقد ماشین و ادم بود ک نتونستم برم سر خاک مادرم.
صبش رفتم پیش یه راوی.. گفت احتمالا خبر مهمی تو راهه.. شمارمو گرفت. بعد شهید شدن سردار. بهم زنگ زد ازم مصاحبه گرفت.. بعد گفتومیخوام پخشش کنم و گفتم نه...
سلام خوبی مروارید منم مثل توام هممون افسردگی گرفتیم😅 منم که دارم دیوونه میشم خیلی حساسم رو بدنم یه چیزیم میشه دنیا رو بهم میریزم ای خدااا مامانم بعضی اوقات بهم میگه فردا پس فردا دیوونه میشی انقدر حساس نباش سر چیزای الکی
اینکه یه دفعه غمگین میشی بی دلیل میگن یکی توی این دنیا فوت کرده کسی نیست که براش مراسم بگیره یا عزاداری کنه حالا نمیدونم منم بعضی اوقات بی دلیل غمگین میشم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
