2777
2789
عنوان

ماجرای منو یه بنده خدایی

86 بازدید | 9 پست

ایشون دوست منه و حدود سه ساله دوستیم و صمیمی هستیم از بعد مدارس رابطمون کمرنگ تر شد و یه روز زنگ زد سه بارم زنگ زد ولی یبارشو فهمیدم، من چون چند روز اصلا تو حال خودم نبودم جواب ندادم چون واقعا اوکی نبودم و بعد اومد تو پی ویم گفت هرچقدرم آدم بدی باشم اینطوری به دوستی چند ساله پایان نمیدم و از این بیشتر التماس هیچ احدی نمیکنم و.....و من وقتی اینا رو خوندم اینطوری شدم:😐😐😐😐😐

گفتم من کی خواستم این دوستی رو خراب کنم و...... و همچی اوکی شد 

من اصلا آدم زیاد در دسترسی نیستم یعنی بیست چهارساعته نمیتونم در ارتباط باشم و این چند روز رفتم سراغ خرید و.....و اصلا پیام ندادم اونم به از اون حرفا دیگه پیام نداد و همش من پیام میدادم 


امروز استوری گذاشته تولد فامیلش بود من ریپ زدم کلی تحویل گرفتم و تبریک گفتم بعد گفت من تورو هاید کرده بودم چطور دیدی؟ تعجب کردم منم گفتم پس منم هایدت میکنم گفت به خودت مربوطه من صلاح ندونم خانوادمم هاید میکنم 



فقد بگید چیکار باهاش

و چه پیامی بدم که شخصیت خودمو کوچیک نکنم



🫠✨

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   8080aylinamm  |  9 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  8 ساعت پیش